گلی به جمال آتقی



 

چند صباحی است که در راستای برنامه های جهت داری که از شبکه ۳ با تبلیغات فراوان در بهترین ساعات (بر خلاف برنامه ۹۰ و دیگر برنامه های کمی پدر و مادر دار) پخش می شود برنامه ای تحت عنوان ” شوک” پخش شده است که شاید در طول ۳۰ سال اخیر هزارمین برنامه از این دست است که به مسئله مواد مخدر می پردازد و هیچ اثری هم از خود باقی نمی گذارد .چرا این برنامه ها خنثی هستند؟ و عوض اینکه آمار را پایین بیاورند بالاترش می برند؟

برنامه های مستند از این دست معمولا از چنین الگوهایی پیروی میکنند:

۱-پخش صحنه های مستند یا بازسازی شده درباره اعتیاد

۲-مصاحبه با معتادین

۳-مصاحبه با کارشناسان امر

۴-نتیجه گیری وارائه راهکار

البته مستند فوق الذکر تا حدود زیادی الگوهای فوق را رعایت کرده منتها ظاهرا  تعاریف جدیدی از کلمات کلیدی معتاد٫ اعتیاد٫ کارشناس و راهکار ارائه داده است که در جای خود بسی مایه شگفتی است و به ما مخاطبین واقعا “شوک” البته به شکلی معکوس وارد می کند.

در برنامه ای بنام شوک که ۲ یا ۳ ماه قبل در مورد شیطان پرستی پخش شده بود به شکلی همین فدر سرسری و عوامفریبانه به قضیه پرداخته بود که بدلیل سطحی بودن توهین آمیزش اصلا قابل اعتنا نبود . بعدا شنیدم که متاسفانه گویا در تیتراژ یا تیزر آن برنامه ،نماد باستانی و سترگ ایرانی ” فروهر” را در کنار نمادهای شیطان پرستی به نمایش درآورده اند که اولین حرکت این چنینی در جهت تخریب فرهنگ باستانی ایران نمی باشد و همیشه در قالب برنامه های طنز آبکی نود شبی چنین توهینهایی به نامهای اصیل ایرانی صورت می گرد.

در هر حال تصمیم گرفتم اینبار این قسمت برنامه شوک را ببینم. لااقل نقصها و اشکالات آشکار و عمدی این برنامه (مثل آثار اد وود) می تواند دقایقی موجب تفریح و انبساط خاطر شود.

در برنامه هایی از این دست که ۲۰ الی ۲۵ سال پیش پخش می شد و معروفترینش سریال آینه عبرت با هنرنمایی آتقی معروف(جواد گلپایگانی-روحش شاد) بود عوامل اصلی اعتیاد را رفیق بد و مشکلات خانوادگی ذکر می کردند. .این روند تا چند سال اخیر نیز ادامه داشت و رسانه های جمعی (بالاخص تلویزیون) همواره ریشه اعتیاد را در کانون گرم خانواده و رفقای بد می دانستند و سعی داشتند این طرز  تفکر را القا کنند که وقتی پایت را از خانه بیرون میگذاری حواست را جفت و جور کن و دور و برت را بپا که اوضاع خیلی قاراشمیش است و تا حدود بسیار زیادی توانستند این طرز فکر را القا کنند که بیرون خانه و درواقع٫ جامعه ناامن است وانتظار برقراری امنیت از دیگران نداشته باشید و خودتان کلاهتان را باید دودستی بچسبید.به اینصورت به صورت مسئله اعتیاد و دلایل اصلی آن(صعف فرهنگی و انت…می) ماله کشیده شد.

القصه در برنامه شوک جای اینکه با چهارتا کارشناس یا تحصیلکرده علوم مرتبط  صحبت کنند باز هم رفتند به پارکها و خیابانهای اطراف ساختمان تلویزیون و با چند تا بچه سوسول باب صحبت باز کردند. جالبتر اینکه این بچه ها  با لهجه عشق لاتی پایین شهری در مذمت اعتیاد داد سخن سر دادند.برای خالی نبودن عریضه یک نفر بعنوان کارشناس یا جامعه شناس  هم نشاندند داخل استودیو یعنی اینکه طرف خیلی بیشتر از اونهایی که در خیابان دیدید حالیش می شود . از نشانه های خیلی کارشناس بودن طرف یکی همین داخل استودیو نشستنش بود و دیگر نشانه اش گیر دادن پیوسته ولا ینقطع به گروههای انحرافی بود . این گروهها که معلوم نیست کجا تشکیل شده اند و الان کجا هستند و اصلا از چی منحرف شدند و از اول مسیرشان کجا بوده… اما همین قدر که ما فهمیدیم ایشان بصورت خلق الساعه چنین گروههای را ایجاد و خودشان هم از جاده اصلی منحرفشان کردند برای آشنایی با چنین گروههایی تصاویری هم نشان دادند که ” ظاهر ا” چند دختر وپسر را در باغی در هنگام پارتی یا اکس پارتی توسط نیروی انتظامی دستگیر کردند و یکی از ریشه های اصلی اعتیاد همین باغها و تبعاتش است. این جز تحمیق مردم چیز دیگری است؟

اما یکی دیگر از ریشه های اصلی اعتیاد از دید به اصطلاح کارشناسان این برنامه گروههای راک و رپ و فرقه های شیطان پرست هستند.

ساده انگاری و توهین به شعور آدمیزاد است که معضل ویرانگر و عمیقا ریشه دار اعتیاد در جامعه های عقب افتاده از نظر اقتصادی و پیشرفته از نظر آمار بیکاری را  تنها به این عوامل نسبت بدهیم.بدیهی است که متاسفانه یکسری از مخاطبین حالی که ریشه شیوع اعتیاد در جای دیگری است موسیقی راک و به طرز ضعیفی خود برنامه های ماهواره بعنوان عوامل اصلی شیوع اعتیاد از طرف سیما معرفی می شوند. موسیقی راک مثل مرغ هزا و عروسی شده و با این اوضاع به نظر نمی رسد تا چند دهه دیگر فکری اساسی به حال معضل اعتیاد بشود که جوانان ارزشمند این میهن اسلامی و مقدس را بتوان از گزند این سم ویرانگر در امان نگاه داشت.

پیش از انقلاب در فیلمها غیر از جاهل و رقاصه کافه و پولداران از خدا بی خبر که به یک آن متنبه می شدند انگار کسی در جامعه نبود و هم اینان مقصر کژی های جامعه شمرده می شدند. امروز هم تحلیل اجتماعی و جامعه شناسی تلویزیون درباره مقوله اعتیاد همانقدر توهین آمیز و مبتذل است.

نباید این ساده انگاری و تحمیق را مختص تلویزیون یا یک گرایش فکری خاص دانست.متاسفانه در فیلم پوچ و پرسر وصدای کارگردان معروف سینمای ایران آقای داریوش مهرجویی نیز همین قضیه به شکل مضحک تری نشان داده شده است. در سنتوری کسی که سنتور می نوازد  و بر در و دیوار خانه اش جای اینکه  عکس بزرگان سنتور ایران (مثل فرامرز پایور، پرویز مشکاتیان ، ابولحسن صبا) باشد عکس کارلوس سانتانا و جان لنون خودنمایی می کند!!! در حالی که موسیقی این ها هیچ سنخیتی با سبک کار علی  خالتوری سنتوری مزخرف خوان ندارد. تفسیرش هم این است که چون طرف معتاد است به این اشخاص ارادت دارد و گرنه روی دیوار خانه اش عکس اساتید سنتور را می زدیم ! تازه عکس اینها را می زنیم که خودمان را کمی هم شیرین کرده باشیم. حتی اگر کارگردان غیر از جان و کارلوس عکس یکی از دستیاران تدارکات را روی دیوار اتاق علی میزد تا به بزرگان برنخورد باز هم دادشان در می آمد که ای آقا شما به این استاد توهین کردید در حالی که خود معترضین هم نمی توانستند بفهمند عکس روی دیوار بقول روزنامه ها تزیینی است.

در هرحال آنچه ما در خیابانهای شهرهامان به عینه میبینیم با آنچه در تلویزیون خودمان میبینیم زمین تا آسمان فرق دارد. در شهر ما( شهری در مازندران) شهری که حتی قهرمان جهانش در یکی از رشته های ورزشی … بگذریم…خبری از راک و رپ و گروههای شیطان پرست نیست اما معتاد به وفور یافت می شود پس با وجود این دم خروسها نتیجه می گیریم ایراد جای دیگریست. اگر قرار بود موسیقی راک منشاء اعتیاد باشد در شهر ما چندین و چند گروه راک باید فعالیت می کرد. ونوازندگان چیره دستی میتوانستند ظهور کنند. عامل اصلی شیوع اعتیاد همین فرافکنی ها و نادیده انگاشتن هاست.

متاسفانه دست اندر کاران این امر هرچقدرهم که بخواهند با نیت خیر کمکی در راه حل این معضل بکنند با پخش برنامه هایی این چنینی تلاششان بر باد می رود. متاسفانه بودجه و بیت المال در راه ساخت برنامه هایی مانند شوک و دیگر برنامه هایی از این دست هدر می رود و کسی پاسخگوی این حیف و میلها در رسانه ملی نیست. برنامه هایی که نه تنها کمکی به حل مساله نمی کنند بلکه به شعور مخاطب خود توهین و وقت او را تلف می کنند.

خلاصه اینکه تمام عواملی که در این برنامه بعنوان دلایل گرایش جوانان به اعتیاد مطرح شدند خود نه علت که معلول نابسامانی های اجتماع بودند و ریشه در جای دیگری داشتند .فرض کنید بگوییم چون دختری به تقاضای ازدواج پسری جواب رد داد و پسر بعدها معتاد شد نتیجه می گیریم علاقه به جنس مخالف یکی از عوامل اعتیاد است !

ریشه اصلی اعتیاد که هیچوقت در برنامه شوک و برنامه های مشابه بدان اشاره نمی شود سهل الوصول بودن دسترسی به آن است و ناتوانی دستگاه فرهنگی و آموزشی کشور و سست شدن پایه های فرهنگ اصیل ایرانی و به تبع آن مشکلات عدیده اقتصادی برای قشر اکثریت جامعه. این را ما می دانیم. شما نمی دانید؟ نه خدا وکیلی؟!

نظرات 2 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 13 دی 1388 ساعت 18:15 http://cinemafestival.blogsky.com

اطاق تاریک وآّسمان تاریکتر...

اعصابت بهم ریخته ومی خواهی بمیری یا اینکه خودت را بزنی تا خونین شوی .به مغز مشوشت خطورمیکند که با تیغ یا چاقو رگت را بزنی تا ...

نه کم است.

با ساطور به سرت بکوبی تا خونت مانند نهنگ ها که آب را می فشانند بشوی.

دیوارها هر لحظه تنگ تر میشود ونفست به شماره می افتد.

یاد دوستانی می افتی که دیگرنیستند(دکتر وسیامک و...)

خاطرات تلخ...

اینکه چقدر بازیچه شده ای !

و فراوان سنگ صبور همه بودی وحالا تنها دراین گور تنگ نفست ناز میآورد.

خدایا چرا خودکشی را منع کردی؟؟؟!

کمکم پارانویا میگیری.

حالا اسکیزوفرنی داری وقلبت ضعیف شده وکمرت شکسته ودیده گانت سویی ندارد.

ازهمه بدتر زندان!

زندان.

و میله های سردش وسردتر از آن مسئولان ونگهبان های اینحا.

میخواهی جان دهی تا نباشی.

هرروز تو را محکوم میکنند.

دیروز شدیدا مجروح شدی اما نگذاشتند کمی بیاسایی!

برای۳۰دقیقه دراز کشیدن باید آدمفروشی کنی!

نمی توانم کسی را بفروشم.

دیوارها زهرخند می زنند وتو می انیدشی که چه فرصتهایی را از دست دادی.

کاش با آن دختر هرزه بهتر برخورد میکردی.

کاش سیامک را نقد نمیکردی.

کاش اینقدر به دکتر نزدیک نمیشدی.

کی میشود از نیروی دریایی ارتش بیرون روی تا نفس بکشی واینقدر آرزوی مرگ نکنی.

اینجا کوفه است سرت را میبرند اما خون نمی آید.

در واقع زجر کشت میکنند.

تو را محکوم میکنند که نماز میخوانی.


6:13 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 0 نظر
چهارشنبه 2 دی ماه سال 1388
نظر سنجی
نظر شما درباره خانمهای مردم آزاری که از باب دوستی میخواهند تو را با شرط بندی آزمایش کنند و با هزار نیرنگ وارد زندگیتان میشوند چیست؟


2:56 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 2 نظر
شنبه 28 آذر ماه سال 1388
از یک ناشناس
روستامان همیشه زیبا بود

مثل باغی ز گل شکوفا بود

چشمه هایش زلال و جاری بود

آسمانش پر از قناری بود

مردمانی صمیمی و ساده

سر به زیر و نجیب و افتاده

گلنساء پشت دار قالی بود

روستامان همین حوالی بود

گله اش را شبان صدا میزد

کدخدا توی ده عصا میزد

هر طرف باغ و سبزه و گل بود

نسترن و سرو و سنبل بود

میرسید از بلندی آبادی

محمد به خنده و شادی

نان داغ و پنیر وچایی بود

عمه و خاله و دایی بود

توی گوچه درخت ناری بود

زندگی مثل آب جاری بود

خبر آمد ده سیه پوش است

هر چراغی که بوده خاموش است

خبر آمد شغال ها شیرند

شیرها خسته و زمین گیرند

چشمه خشکیده رود جاری نیست

هیچکس عاشق قناری نیست

گلنساء رفته کدخدا مرده

دل قالی ز کفش آزرده

روستا از نشاط محروم است

محمد به حبس محکوم است

پسر کدخداخداشده است

از صف بنده ها جدا شده است

نه تنوری نه آتشی نه نانی

هر چه هست آفت و پریشانی

نان داغ و پنیر و چایی کو؟

عمه کو خاله کو دایی کو؟

زندگی در اینجا سخت است

مردم ما چقدر بدبخت است

دل خوش قیمتش گران شده است

فصل کوچ پرندگان شده است

2:02 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 8 نظر
شنبه 25 مهر ماه سال 1388
جشنواره های فنلاند
۱.جشنواره بین المللی فیلم سینه اسپو(اسپو)

۲.جشنواره فیلم مستندداکپوینت هلسینکی(هلسینکی)

۳.جشنواره بین المللی فیلم عشق و بی قانونی هلسینکی(هلسینکی)

۴.جشنواره بین المللی فیلم کودک اولو(اولو)

۵.جشنواره فیلم میدنایت سان(سودانکیلا)

۶.جشنواره فیلم کودک ویدیوتیوولی(تامپره)

۷.جشنواره بین المللی فیلم تامپره(تامپره)

9:21 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 5 نظر
دوشنبه 23 شهریور ماه سال 1388
در حال و هوای آتشکار
آسمان سیاه است ، ابری وجود ندارد جز توده های خاکستر .در واقع خورشید مفقود است .

چشمانم ار سو خاموشی دارد ، هنگامی که دیدمت پرتو های روشنی مرا قلقلک داد ،چنان شیرین بسان ...

مشجرهای تو زیارت شمس است و انعکا س نور حتی در پلک های بسته ات تجلی می یابند .نمی خواهم در تونل های نیک بدون یارباشم .مرا در یاب که حکم حاجی یا غسل تعمید داری ،یا شمع بر فراز آب .

مرا در آغوش پرآتشت چون نامت بگیر تا معنای خشکی را در گونه ها یم دگر حس نکنم .طعم تر باران تویی ولی با حرارت زیاد نار که در صورت نا مهربانی دستور نمرود می شوی .بهر حال در انتظار قطره ای از بارانت هستم ای جادوگر زیبا که چنین مرا مسخر کردی ، بگو ابر چشمان بی نهایت زیبایت را از کجا سرقت کردی ؟ آخر مگر میشود که تو که تماما از جنس داغی این لطافت را داشته باشی واین ترنم زیباتر از شبنم را که کویر دلم را بهاری نمایی؟؟؟

ظرافت در دستان داوینچی وار تو چنان است که مرا در این وادی خطرناک بسیار زیبا نقاشی کردی و آنقدر آرام چون اقیانوس پر ژرف و نا شناخته با ملیاردها احساس کم نظیر که بشر ندیده به چشم سطحی نگرش .

چون پاریس را دوست دارم ساختمانت را مثل ایفل میبینم بهر حال مثل رود سن بگذر ز قلبم تا نیم نگاهی به جهانی طلایی رنگ از نور آرام بخش آفتاب ملایم داشته باشیم .من بادی نیستم که بهر سو بوزم وبیدی هم نیستم که از اخم تلخت هراسان ...

ای آتش ! من از جنس خاکم ، البته گمانم چنین مرا سوق داده که در انتخاب آتشکاری بسان تو که در لحظه دیدارت زمین و زمان را متوقف قدمهای موزونت کردی برایت روی نهر و زیر آسمان شب پیانو بنوازم حتی زیباتر از قطعه های بتهوون کبیر .

آگاه باش چنان مغرورم که می توانم با ذوب های آتشفشانم جزیره ای بسازم بهتر از بهشت که در آن با حوریان سکنی گزینم ،اما خداوند در خلقت تو عجب ظرافت و حوصله ای خرج کرد ! سپاس ایزد منان را .

نگارگاهت بزرگ به ا ندازه زمین است و حرف ( ش )در نامت شغب در دلم به پا نموده هر چند که شایان به ذکر است که با تمام ابراز علاقه ی ماده جانداران از آنها دوری جستم . جامه ات بسیار وزین و در عین حا ل شکیل و ساده است چون دل بی گناهم .

بدیهی است توانایی دارم فرشته ی مهرانی چون تو را به سجده بیفکنم وخود نیز تو را قبله گاهم قرار دهم ، فقط اندکی صبر پیشه ساز تا نماد مرد صادقی چون من را بشناسی .

باید اعتراف نمایم پرنده ای چون هما بر سرم بود ومرا تا عدن همراهی کرد اما از ترس خوکهای گرسنه تبدیل به جغد شومی شد وعنقریب نزدیک بود به کج راهه دوزخ وارد شوم .

بنده ققنوس نیستم و پی سیمرغ نسیتم اما بیا موجوداتی شویم که پروردگار به خود احسنت گوید .مثلا کبوتر هایی باشیم با پر جبرئیل وچشمانی مثل شاهین ودلی پیامبر گونه ...

ای برگزیده کوفی نباش و به غلامی که فدای حسین است پاسخی از سودای دل بده که پشیمانی آتی سودی جز حسرت ندارد .

من ثروتی دارم که با زمین برابری می کند وآن تویی وثروت تو با آسمان که منم .

میاندیش که سراسر احساسم واز عقل بویی نبرد م اما تو بانی هستی که چشمه های رحمت مهربانی من اینچنین فوران کند ولی هشدار دهم که ابلیس در همسایگی ما لانه کرده تا قلبمان را از هم مبرا سازد ، بیا مکر او را که تو را دچار بد بینی میکند به خودش بازگردان وراهش آن است که مرا در آغوش بگیری .

وضعیت من کنون کرم ابریشم است که با لبخند تو پروانه وگرنه آنقدر به خود پیله می زنم تا جانم را عزرائیل به سوغات برد وتو نیز در سرزمینی میروی سراسر گوسفند و بالاخره مغلوبشان میشوی پس بیا...

ببر من ، از کفتارها دوری کن واز گرازهای چاقی که دهانشان همیشه چرب است و جند خروس شهوت نما خدم شان هستند .

این جنگل پر است از این نوع و شیر ها با تمام قدرتشان زشت نیستند ومن در آن تبارم وطاووس ها با ما همکلامی کردند .

سر ستون آپادانا نیستم اما سعی من این بوده که فرامین کوروش را راهبرد قرار دهم .

تو را خبری نیک دارم که الماسی ام که میتوانی صیقلم دهی وگرنه در معدن سخت در اسارتم !

نمی خواهم در قفس بربرها یا حتی امپراطوری روم ببینمت وگرنه مارتین لوتر می شوم وتاج وتخت را برهم میریزم .

من سواری از آهن نمیگیرم وبر هوا نوردی هم نبودم اما بال دارم وتوانش تو ...

کاخی دارم که حصارش از گلهای ارکیده نایاب و رز و یاس است.

از مارها و روبهان انزجار دارم واز نادان هایی که شعور ندارند بیشتر از حالت مشمئز به دورم .

همان قدر که زمین آب شور دارد همان قدر هم انسان های کثیف و رذل دارد .

اگر امروز سافو وقوم لوط نیستند ، اما طرفداران وپیروان آ در پنهان وآشکار در کنارمان می لولند .

باری بهر جهت شباهت زرداب وشیر برنج به اندازه فاصله ی این جهان با فردا است .

ریش سپید ندارم اما تجربیاتی گران دارم .


نمی خواهم خبطی داسته باشم .

اندرزهای تاریخ و واقعیت را با تمام حرفهایم بر لوحه ای از سنگ جلوی چشمانم میاویزم .

آرزو ها ما هستیم .

زیبایی ها و زشتی ها را ما رقم می زنیم .

خوشبختی و نگون بختی در دست ما ست و خداوند فقط به اندازه عقل ومعرفت ودلهیمان ما را هدایت می کند .


10:39 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 8 نظر
پنجشنبه 5 شهریور ماه سال 1388
بی شرف های آدم فروش !
ماه سیلی خوردو بلعید غم باد سپهر پر برف ، بوران و با د

آنگاه که به زمستان سپردی لب داغ بهار از خیانت کرد تب

دانه های ستبر و سخت چون سنگ قلبم را دریدی ،بر تو ننگ

دوزخ از بهشت وجودم سر زد ایمان را به فلک چوب تر زد

شوفاژو لوستر روشن ساختی شومینه و شمع کشتی ، سوختی

بی درنگ پر کردی آن سیاه تفنگ تنم را نه ، روح هم خورد فشنگ

ارام که نشستی بر تخت بلوطی شهید شد و نگون بخت طوطی

همان دم با دست خونین گیس بافتی بجای حنا خود را ،در ابلیس یافتی

اشک جام و هوشیاری من جم غرق می خانه شدی تو در غم

چنگ شیطان با شهوت شنیدی در حالی که مرا کنار سازم دیدی

پروانه را با خشم از کاخ نمودی برون خوک کمالت به لجن آوردی اندرون

ای مرغ ،در عجبم هستی بسان خروس زدی بر جای جای دشمنم تو بوس

تو طاهر نیستی و هستی چابلوس به سخره گرفتی عشقِ پور طوس

ز خاکم پیشکش کردم فیروزه انگشتر نداری لیاقت ، جواهر عفریته باختر

لجن کشیدی تابلوی نقاشی و کتاب فروختی شرف را به سیخ کباب

تو دانی همه عمرم دادی به آب؟ به جبران آن دوزخ داری تاب؟

شعله سرخ کردی تو چوپ قلم بدان ای هند ،من در لوای عُلَم

به زجر آورد ایل تو تاریخ را به کندی کشیدید برق تیغ را

داعیه داشتی هستند عین تمساح پیر که اکنون می نامی یال شیر ؟

بهتان ، کتمان و نامردی تیرتان سلاح شماست ، کو شمیشرتان؟

می گفتید که بر عهد و پیمان و وفا ندارید مثل نامردان خبط و جفا

به استقلال می دانید خود کفا که با غل بریدید سرم از قفا

برای خود اندوختید افکار زشت خیال باطل روید در بهشت

کدام وحشی را در تمدن یافتند؟ به انسانیت با هجوم تاختید

ز عصر جدید فقط دیدید دانشگاه که مالا مال شد زغم استاد ،جان کاه

بجای اندیشه و راستی هر گاه نبود تفریح و عاقبت زایشگاه

جادو و خرافات شما ای عجوزه ها که چهار سکه نکند جدا از دیوزه ها

به سجده افتید و بخوانید نماز نه اسلام هر آیینی نیاز

کلام و آیه و حرف ندارد سود به تورات و انجیل و قران هست زود

شما را همان به ره روید به غار در افکار پوسیده بتارید تار

درس من بیستون ،میکنم یاد که منطق گریخت از دست فریاد

ومظلوم گشتم و افکنید خار شجاعم ،مردم با خدایار

کلام را کوتاه کنم از قوم تو که قرن ها باقی هست جرم تو



9:43 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 14 نظر
جمعه 30 مرداد ماه سال 1388
آیا فردی هست مرا یاری نماید؟
قرار نبود چرک نویس جدیدی بگذارم .

اما الان حالم خیلی بد است و حتما هذیان است .



عشق بوی جوراب می دهد !

دوست داشتن معنی ندارد .

صدای برف وپای برهنه من روی آن و...

آسمان خاکستری که متمایل به سیاه یکدیگر را می نگریستیم.

شکایت داشت از سردی و بی اهمیت بودن من.

اندکی بعد خواستم به او محبت کنم.

صدای دلفریب او مرا مست می کرد چنان که مستان از بنده فرار می کردند.

شبها نمی گذاشت آسوده باشم و می خواست او را ببینم اما من توان نداشتم حتی روی پای خود بایستم.

می خواست با هم در یک قفس بمیریم اما او پر کشید ومرا سم داد تا بمیرم!


با اینکه صیادی پی او نبود اما میخواست طور دگری جلوه بدهد.

بسان برگی پاییزی از درختم جدا شد وبه میان برگهای اغیار رفت .

می خواست خود را آتش بزند اما من برایش آب بودم و مرهم زخم های چرکین و عفونی او ...

پدری داشت که با مدرک تحصیلی مثلا بالا افکاری پوسیده داشت بدتر از چوبی که با نسیم باد ظهر می شکند .

ویرانم کرد و...

کمرم را شکست.

ای کاش هیچگاه نمیدیدم نوای چون...

چطور شد که عاشقم شدی و رهایم کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جنس دختر ها با ابلیس تمایز چندانی ندارد.

حتما.

هر وقت نیاز داشت من مثل برده ای در خدمت او بودم اما هنگامی که از تشنگی در حال مرگ بودم قطره های آب را در دهان کفتار ها ریخت و ماهی را کشت ..

می پنداشتم چون اقیانوس عشق او ژرفناک است.

اما زهی خیال باطل.

مدت مدیدی است که می خواستم درباره این موضوع بنویسم اما جرات نداشتم.



برایش حکم آفتاب بودم اما او غباری بود که ...

رایحه ای داشت بهتر از عطر...

اما بوی خوبی در کار نبود بلکه باد بد بویی بود از تهیگاه شیطان !



در این وضعیتی که در حال مرگ هستم او نیست تا حتی ناله ام را بشنود.

لعنت بر آن خانواده ای که از الاغ دراز گوش تر هستند.


شما حاضرید به جای شیر زهر بنوشید ؟

من خود را فدای او کردم ولی کنون متوجه گشتم که اشتباهی کردم جبران نا پذیر وباران وجودم را خرج کویری کردم بدتر از لوت .

اشک می ریزی و قهقهه میگیری !


چقدر نا گوار است آن شبی که نمیدانی فردایی هست تا دوباره صدایی بشنوی از او؟

شب هجران...



مگر من چقدر جان را در کالبد روحم می توانم ذخیره کنم ؟؟؟

در خاندانی که کارهای کثیف و مشمئز کننده ای دارند چه انتظاری داشتم از گرگ زاده ؟!



افراد بی سواد و عقده ای که فقط دانشگاه می روند و تا دکتر هایشان جرات مناظره ندارند .

عجب زمانه ای شده که هند های جگر خوار به دنبال قارون هایی هستند و...

شهری هست به نام سر آبله که عتیقه هایی دارد که گمانم این است عذاب قوم لوط و هود باید براینان تازل شود که باقی مردم بی گناه باید به خاطر خبطشان مجازات شوند.



کجا دیدید یا شنیدید که مهمان خود را تهدید به قتل کنند به جرم آنکه تو از تبار آنها نیستی !



حرف زیاد است و اسرار بیش...

بهر حال با اینکه فمینیست هستم اما باید بگویم دخترها و زنهای این چنینی همان کسانی هستند که ابلیس را زاییده اند !

اما...

مردان نامردی هم هستند که فقط مثل حیوان نر آلت مذکر دارند واز انسانیت چیزی نفهمیدند .



خدا نگهدار دوستان و عزیزانی که انسان هستند نه دو پایی که هزاران بار پست تر از خوکچه هستند .

00:22 AM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 9 نظر
یکشنبه 25 مرداد ماه سال 1388
یار کجاست ؟
پارو بزن.

دورتر قایقی هست از جنس نور که تو را شاید یاری کند.



دستان من به جای قلم در بند زنجیری است که نام مقدس بر آن گماشته اند !

پاهایم را به کوهی از اسارت بسته اند تا محترمانه جان دهم.



لقمه نانی تو را سیر می کند .



منت کفتار نکش که خود مانده شکار دیگران می بلعد.


گام بردار...

با هم در کنار هم می توانیم به عرش ایزد هم برسیم.

عجب زمانه ای شده که تو را به پوست خیار می فروشند !





من نیاز به انسانی توانا دارم که ایمانش خدا را به تشویق وادارد نه آنکه مثل موشی با صدای گربه ی حامله ای فرار کند.

مرد؟

زن؟

نه...

شرف داشته باش و خیانت نکن.

ایمان دارم که خداوند مرا نجات خواهد داد حتی اگر هزاران شغال بخاهند مرا بدرند.



عزم سفر کن.

عزم شهادت در راه پروردگار جهانیان.



از خیانت دوری کن.

از ریا...

از حرام...

من تو را موعظه نمیکنم .

صدای درونم مرا به عشق می خواند همان کار الهی که بند هایم را باز می کند و او را می بینم.

او همان زیبا رویی است که هزاران یوسف نزد او سیاه برزنگی هستند!



اندر احوالات دل من شغب بیداد می نماید.

کیست او را یاری نماید؟


7:18 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 7 نظر
دوشنبه 19 مرداد ماه سال 1388
شایعه تجاوز جنسی به پسران و دختران زندانی
مهدی کروبی، از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات در ایران، در نامه ای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، از او خواسته درباره شایعاتی که درباره تجاوز به دختران و پسران در بازداشتگاه ها پخش شده است، تحقیق کند.

این نامه که در وب سایت رسمی حزب اعتماد ملی منتشر شده، تاریخ ۷ مرداد یعنی ۱۲ روز پیش را دارد و پسر آقای کروبی در توضیح آن نوشته است که پدرش این نامه را ده روز بعد از فرستادن خصوصی برای آقای هاشمی و در حالی که جوابی از او نگرفته است، برای عموم منتشر می کند.

آقای کروبی در نامه خود خطاب به آقای هاشمی می نویسد: "عده‌ای از افراد بازداشت‌شده مطرح کرده اند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نموده‌اند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کرده‌اند به طوری‌که برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیده‌اند و در کنج خانه‌های خود خزیده‌اند."

آقای کروبی گفته است اگر "این رفتارهای شناعت آمیز" را "به طور متواتر از افراد مختلف که در روزهای اخیر آزاد شده اند" نشنیده بود، باورشان برایش سخت بود.

آقای کروبی از رئیس مجلس خبرگان رهبری خواسته است این موضوع را "به صورتی که صلاح می داند" با حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر ایران، در میان بگذارد و نیز هیاتی برای بررسی این مساله تشکیل دهد. آقای کروبی اعلام آمادگی کرده است که مسئولیت تحقیق و بررسی جهت تعیین صحت و سقم این اخبار را برعهده گیرد.

مهدی کروبی در نامه خود از منابع خبری خود نام نبرده، اما نوشته است: "افرادی این مطالب را به من گفته‌اند که دارای پست‌های حساس در این کشور بوده‌اند. نیروهای نام و نشان داری که تعدادی از آنها نیز از رزمندگان دفاع مقدس بوده‌اند. این افراد اظهار داشته‌اند اتفاقی در زندان‌ها رخ داده است که چنانچه حتی اگر یک مورد نیز صدق داشته باشد، فاجعه‌ای است برای جمهوری اسلامی."

آقای کروبی گفته است که گمان نمی کند کسانی که در ۱۵ سال مبارزه با حکومت پهلوی (از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷) در زندان بوده اند، از جمله خود او و آقای هاشمی، چنین چیزهایی را "دیده یا شنیده باشند".

مهدی کروبی در بخش دیگری از نامه خود به "حوادث تلخ" دیگری که بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران رخ داد اشاره کرده است: "از دستگیری‌های بی‌حساب و کتاب، از ضرب و شتم و وارد کردن جراحات تا شهادت فرزندان این کشور، از حمله به خانه‌های مردم تا فاجعه خونین کوی دانشگاه و برخوردهای خشن و وحشت‌انگیز حتی با خانم‌ها در سطح خیابان‌های شهر، که تاکنون سابقه نداشته است ... از برخوردهای خشن و بی‌محابا، بر سر مردم باتوم را خرد کردن، آنچنان که بعد از گذشت قریب به ۴۰ روز همچنان اوضاعشان غیرعادی است و عوارض آن روی بدنشان قابل مشاهده است. هتاکی و ابراز دشنام و فحاشی رکیک به افراد و نثار نوامیس بازداشت‌شدگان و مردمی که برای نماز جمعه آمده بودند."

آقای کروبی در پایان نامه خود تاکید کرده که فقط دو نسخه از این نامه تهیه کرده که یکی مهر و موم شده برای آقای هاشمی ارسال و دیگری نزد خود او نگه داشته شده است. اما به گفته پسر آقای کروبی، با توجه به این که آقای هاشمی هنوز هیچ واکنشی به این نامه نشان نداده، پدرش تصمیم به انتشار عمومی آن گرفته است.

4:41 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 5 نظر
شنبه 10 مرداد ماه سال 1388
مثل شقایق
دست های من در انتظار نوازش موهای تو...

لب های من در انتظار بوسیدن لب های تو...

بگو کنون باز با که هستی؟

بجای من که را می پرستی؟

فقط ۱بار دگر میخواهم تو را ببینم...



اینجا تو این حصار در حال مرگ هستم!



یادته؟

چقدر التماس کردی نروم ؟



من نرفتم !

اما توکجایی؟

چه زمانی عطر شقایق مرا مست خواهد کرد؟



من قلب پاره ام را دریدم و برایت جامی ساختم تا جانم را بگیری .

کفش طلایی را ...

عطر من را بیاد بیاور و رایحه باران روی خاک رس را...

من رنگین کمانم و تو...



توهمان هدیه الهی که یارای همسفر شدن با مرا داری.

من در انتظارت شبها را به سحر رساندم و اشکهایم مهری از وجودم بود...

بیا...



تنها به عرش نخواهم رفت.

تو بال وپرم باش.

12:49 PM | محمدکامران کریمی | چاپ یادداشت | 3 نظر
سه شنبه 6 مرداد ماه سال 1388
بیانیه های مراحع تقاید برای وقایع بعد انتخابات
میگویند شده ام بدبین بیا زیبایی را ببین

واکنون هستم بیمار که گل را میبینم تار



آیت‌الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید قم، می‌گوید: ظلم‌هایی مانند ضرب و جرح و قتل و زندانی کردن انسان‌هایی که هیچ پناهگاهی جز خداوند ندارند از گناهان کبیره به شمار می‌رود.

آیت‌الله یوسف صانعی، از مراجع تقلید قم، می‌گوید این‌گونه ظلم‌ها (ضرب و جرح و قتل و زندانی کردن انسان‌ها، اذیت آنها در زندان‌ها و سلول‌ها) به کسانی که هیچ پناهگاهی جز خداوند ندارند از گناهان کبیره به شمار می‌رود.این مرجع تقلید در پاسخ به نامه جمعی از اصلاح‌طلبان، یا آنچه شخص آیت‌الله صانعی آن را «تظلم‌های کتبی» خوانده، آورده است که «باید به سمتی حرکت کنیم که منطق، آزادی بیان، صدق و راستی و دفاع از حقوق انسان‌ها جایگزین ظلم، ستم، دروغ و شکنجه روحی و جسمی که ماحصل دولت های غیر مردمی، مستبد و خودخواه است» جمعی از اصلاح‌طلبان از جمله محمد خاتمی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی در نامه‌ای به مراجع قم که خبرگزاری ایلنا روز شنبه آن را منتشر کرد، آورده بودند که از نظر آنها تنها راه برون رفت از وضعیت جاری کشور، اقدام قاطع و شفاف نسبت به توقف فرایند امنیتی ساختن فضای پس از انتخابات، آزادی تمامی بازداشت‌شدگان و بازگرداندن روند رسیدگی به اتهامات به مجاری قانونی است.از این رو در همان نامه از روحانیون بلندپایه قم خواسته بودند که «پیامدهای زیانبار اتخاذ شیوه‌های قانون‌گریزانه را به دستگاه‌های ذیربط خاطرنشان» کنند.آیت‌الله صانعی در پاسخ به این درخواست در نامه خود آورده است: «متاسفانه همانطور که در نامه شما اشاره شده، مدتی است که شاهد افتراء، دروغ و تضییع حقوق مردم، بازداشت و زندانی نمودن، ظلم و آزار و شکنجه های روحی و حتی کشتن مردمی که برای دفاع از حق خود تظاهرات مسالمت آمیزی را داشته اند، هستیم».این مرجع تقلید بلندپایه که از شاگردان برجسته دروس فقهی امام خمینی به شمار می‌رود در ادامه نامه خود آورده است: «اینجانب به حکم لزوم جلوگیری از ظلم ظالمین به همه کسانی که سبباً یا مباشراً در ضرب و جرح و قتل و زندانی کردن انسان ها از اقشار مختلف مردم دخالت می‌کنند و به اذیت آنها در زندان ها و سلول ها ـ که خود ظلم مضاعفی به آنان می باشد ـ می‌پردازند، می‌گویم که اینگونه ظلم‌ها به کسانی که هیچ پناهگاهی جز خداوند ندارند، از گناهان کبیره به شمار می‌رود».وی در ادامه ابراز امیدواری می‌کند که «تا فرصت هست زمینه آزادی تمام زندانیان فراهم شده و اجازه برگزاری مراسم به خانواده شهدای حوادث اخیر داده شود» و در ضمن از همه آنهایی که به نحوی در بروز حوادث اخیر دخیل بوده‌اند، می‌خواهد که توبه کرده و رضایت مضروبین و آسیب دیدگان را جلب کنند.اایشان که مرجع تقلید شیعه هستند در کارنامه خود عضویت در شورای نگهبان و دادستانی انقلاب در زمان رهبری امام خمینی را نیز دارد از مقام‌های حکومتی می‌خواهد که به آنچه آن را «نصایح خیرخواهانه آیت‌الله هاشمی» خوانده توجه کنند «تا پرونده دولت بیش از مسئله انتخابات و عدم مشروعیت شرعی و مقبولیت که بوسیله قانون اساسی با رأی قطعی و بدون تردید توده مردم حاصل می شود، سنگین تر نگردد».اکبر هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه ۲۶ تیر ماه خواستار آزادی دستگیرشدگان وقایع اخیر، آزادی رسانه‌ها، و امکان پخش عمومی آراء و نظرات معترضان به نتایج انتخابات از طریق رسانه‌های عمومی شده بود.آیت‌الله صانعی همچنین در این نامه که روز یکشنبه منتشر شده از مقام‌های حکومتی می‌خواهد که «به جای توجه به اعتراض توده‌های مردم در داخل و خارج، سینه وقلب جوانان را نشانه نروند که همه ظلم‌ها و اذیت‌ها و اعتراف‌گیری‌ها و دروغ پردازی‌ها نه تنها منجر به تقویت حکومت نمی‌شود بلکه موجب ضعف و بغض مردم نسبت به حکام خواهد شد و در نهایت ناله مظلومان، قطعاً ذلت و گرفتاری ستمکاران را در زمانی نه چندان دور به دنبال خواهد داشت».پایان نامه آیت‌الله صانعی به نامه جمعی از اصلاح‌طلبان دعوت آنها به وحدت است و اینکه «مبادا فشارها و اذیت ها و حق کشی ها موجب یأس و نا امیدی شما گردد و خواسته ستمکاران تحقق یابد».وی به اصلاح‌طلبان توصیه می‌کند که «راه احقاق حق» را بدون خشونت، با رعایت حفظ امنیت و رفتار مسالمت‌آمیز ادامه دهند.پیش از آیت‌الله صانعی، آیت‌الله موسوی اردبیلی یکی دیگر از مراجع تقلید نیز روز یکشنبه با انتشار بیانیه‌ای با «بغرنج» خواندن شرایط کنونی کشور از مسئولان جمهوری اسلامی خواسته است، با آزاد کردن افراد بازداشت شده و جبران خسارت‌های وارد آمده در جهت بازسازی اعتماد مردم به نظام تلاش کنند.آیت‌الله موسوی اردبیلی در بیانیه خود با «تأسف بار» خواندن حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران نوشته است: «حرمت‎شکنی‎ها و ایراد اتهاماتی که در دادگاه‌های صالحه ثابت نشده‎اند، به بزرگان و شخصیت‌های ملی و دینی، نه تنها جامعه را آرام نمی‎سازد بلکه آتش فتنه را شعله‎ورتر می‎کند.»اعتراض گروهی از روحانیون ایرانی به رخدادهای پس از انتخابات در ایران، اندکی پس از آغاز درگیری‌ها و بالا گرفتن بحران آغاز شد.پیشتر آیت‌الله منتظری در آغاز تیرماه با انتشار بیانیه‌ای ضمن انتقاد شدید از برخوردهای «تند و غیرعقلایی» سردمداران حکومتی، از مردم ایران خواست تا «خواسته‌های منطقی و بر حق» خود را با متانت و آرامش پیگیری کنند.


فائزه سه‌شنبه 29 دی 1388 ساعت 20:07

سلام
ممنون سر زدی
سبز باشی و پایدار باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد