پارانویا

می خواهم یک چرت شیرین بعد از ظهر داشته باشم اما اگر این کهنه خر با آن وانت قراضه اش بگذارد

و با آن بلندگوی عهد بوق و صدای نخراشیده اش .

 

آی .. عمو آدم کهنه می خری به چند؟

می خواهم یک چرت شیرین بعد از ظهر تابستان داشته باشم اما اگر این خیالات کودکی بگذارد

یادش بخیر آلاسکا می فروختم دانه ای بیست تومان مفت بود خیلی مفت کارت هوشمندی هم در کار نبود

هنوز سیاسیون پارانویا به من پیشکش نکرده بودند

نظرات 2 + ارسال نظر
ف یکشنبه 28 مرداد 1386 ساعت 15:20

سلام
یادش بخیر اون فرفره ها که تو کوچه میدویدیم و می چرخیدن!
یادش به خیر شانسی و هزار جور تنبلات ریز و درشت تابستونی!
یادش به خیر لی لی بازی های سر ظهر!
وایییییی دلم برا همشون تنگ شده

یادش واقها بخیر

فائزه یکشنبه 28 مرداد 1386 ساعت 15:23 http://myrealylife.blogsky.com/

سلام
قشنگ می نویسید
من و یاد خاطرات کودکی انداخت
ظهر تابستان....لی لی بازی.....آلاسکا یخمک فرفره بازی ها
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد